تحقيق حاضر از سايت هاي مختلف به طور دقيق به اقدامات محمدرضاشاه بين سالهاي 1320 تا 1332 مي پردازد.
هر چند ما وجود برخی اقدامات مثبت در دوران حکومت پهلوی را در بخش های مختلف انکار نمی کنیم , اما باید توجه داشت با توجه به نگاه استبدادی و استعماری حاکم بر کشور , این اقدامات بیشتر در راستای منافع حاکمیت بود و نه آنچه خواست و اراده مردم بر آن تعلق داشت یا نیاز آنان , آن را ایجاب می نمود و حرکت کلی کشور به سمت وابستگی روز افزون به بیگانگان و کاسته شدن از استقلال کشور بر همه اقدامات این رژیم سایه افکنده است .
محمد رضا پهلوی در ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ (۱۵ سپتامبر ۱۹۴۱ میلادی) به جای پدرش رضا شاه به سلطنت رسید. به همين علت در بين سالهاي 1320 تا 1332 اقدامات مثبتي كه قوي باشد كم است و دولت وي ضعيف و در آغاز راه بود. وقوع جنگ جهانی دوم و اشغال ایران توسط متفقین منجر به کنار گذاشتن رضاشاه پهلوی توسط آنها و تبعید وی به خارج از کشور شد. هر چند پس از رضاشاه، فرزند وی، محمدرضاشاه پهلوی به پادشاهی ایران انتخاب شد و سلطنت در خاندان پهلوی استمرار یافت؛ اما شاه جدید ایران تا بیش از یک دهه نتوانست به معنای واقعی کلمه حکومت کند و سیاست و مناسبات سیاسی کشور در دست گروهها و جریانات سیاسی در درون مجلس و دولت بود.
در یک تقسیم بندی کلی می توان گفت محمدرضا در 12 سال اول حکومت خود هنوز نتوانسته بود قدرت پدرش را کسب کند ولی از ۱۳۳۴ به بعد قریب به مدت بیست و سه سال به تدریج توانست به یک سلطان مطلق العنان تبدیل شود.
۱. در این دوره به طور کلی آمریکا و انگلستان مشترکا عمل می کنند و دولت آمریکا در اجرای برنامه های خود در قبال ایران همسو با انگلستان است.
۲. دولت محمدرضا ضعیف است و جنبش های داخلی و سیاسی ایران آن را به طور جدی با چالش مواجه می سازد.(اخراج تمام خاندان سلطنتی در دوره مصدق از ایران یک نمونه است.)
۳. محمدرضا در تلاش دائم برای پدیدآوردن الگوی حکومتی پدرش بود که بر چند رکن اساسی، ارتش، دیوان سالاری، و دربار استوار بود.
۴. وضعیت اقتصادی در کل جهان از جمله ایران بسیار بد بود، اندک درآمد نفتی که برای دولت وجود داشت در دوره مصدق از بین رفت.
می توان گفت دوازده سال اول سلطنت محمدرضا از دوره های پر از تشنج تاریخ ایران است. در سالهای نخستین این دوره شاه ایران اختیار چندانی نداشت و بیشتر نمایندگان مجلس در اثر اعمال نفوذ بیگانگان تعیین می شد. در این دوره چند نیروی فعال سیاسی وجود داشت.
۱. جنبش ملی به رهبری مصدق ۲. نیروهای سیاسی مذهبی به رهبری آیت ا... کاشانی و نواب صفوی ۳. حزب کمونیست توده که بصورت مستقیم بواسطه شوروی تقویت می شد.
در زمان رضا شاه بزرگ، سیستم اداری، آموزش و فرهنگ، بهداشت و درمان سازمان یافتند. صنایع ایران مانند راهآهن، شکر و قند، چای، پارچهبافی برپا شدند. دگرگونیهای اجتماعی چون آزادی زنان، آموزش اجباری، دادگستری با دادگاههای سکولار، سربازگیری و نظام وظیفه و غیره بنیاد گردیدند ولی برنامه ساختن ایرانی نوین به سبب اشغال ایران در جنگ جهانی دوم بازایستاد. پس از بیرون رفتن ارتشهای شوروی و بریتانیا و امریکا، برنامه بازسازی و مدرن کردن ایران میبایستی که با برنامه عمرانی اول انجام یابد و ایران را به کشوری صنعتی و مدرن دگرگون سازد. این نوسازی ایران قراربود که در یک برنامه رسا برای همه استانهای ایران ریخته شود. دولت احمد قوام و برنامه دولت در مجلس پانزدهم دربرگیرنده برنامه هفت ساله اقتصادی کشور بود که در ۱۲ مهر ماه ۱۳۲۶ رایاعتماد گرفت. با سقوط دولت قوام و روی کار آمدن دولت ابراهیم حکیمی لایحه برنامه هفت ساله اول روز اول بهمن ماه ۱۳۲۷ به تصویب مجلس شورای ملی رسید و پس از آن سازمان برنامه بنیاد نهاده شد. درآمد نفت برای برنامه عمرانی اول ویژه شد تا برای بالابردن تولید و صادرات و فراهم آوردن نیازمندیهای مردم در داخل کشور و پیشرفت کشاورزی و صنایع و اکتشاف و بهرهبرداری معادن و ثروتهای زیرزمینی و بهتر ساختن و رساکردن ارتباط و بهبود امور بهداشت همگانی و انجام هر گونه کارهای دیگر برای عمران کشور و بالابردن سطح آگاهی و دانش و زندگی مردم و بهبود چگونگی زندگانی آنان و کاهش هزینه زندگانی پس از پایان اشغال ایران بکار برده شود.
محمدرضا پهلوی در کتاب ماموریت برای وطنم مدعی است «در دیماه ۱۳۳۱مجلس شورای ملی با رضایت من و اکثریت آراء اختیارات مصدق را تمدید نمود. علت رضایت من آن بود که میخواستم هر گونه مجال برای اجرای سیاست مثبتی در امر نفت به وی داده شده باشد. ولی متاسفانه مصدق اختیارات مزبور را بیش از پیش برای پیشرفت مقاصد شخصی خود مساعد یافته و به اختناق مطبوعات و توقیف مدیران جراید پرداخت».