این پاورپوینت در مورد مفهوم شناسي، سياستها، قوانين و مقررات حاكم بر توانمندسازي كارمندان در 110 اسلاید کامل با افکت مناسب و شامل: مفهوم شناسي، سياستها، قوانين و مقررات حاكم بر توانمندسازي كارمندان،تعریف توانمندسازی کارکنان،توسعه منابع انسانی،Employees Empowerment،آموزش كارمندان،آموزشهاي مديران و...ومنابع می باشد
تعریف توانمندسازی کارکنان
توانمندسازی کارکنان به آنها مسئولیت و اختیاری میدهد تا بتوانند در زمینهی وظایف مشخصی در سازمان تصمیم گیری کنند. این تصمیمها در سطوح پایینِ سازمان گرفته میشوند؛ جایی که کارمندان به شیوهی منحصربهفردی به مسائل نگاه میکنند و مشکلاتی را که سازمان مربوط از نقطهای به بعد با آنها روبهروست، ندارند.
واکنش برخی کارمندان بیش از سایرین نسبت به سبک رهبری توانمندساز
برای فهم بیشتر اینکه چرا رهبری سازمانی توانمندساز، عملکرد شغلی روزانه برخی از کارمندان را بهبود میبخشد اما عملکرد سایرین را خیر، دیگر فاکتورهایی را تحلیل کردیم که ممکن است در این میان نقشی ایفا کنند؛ مانند محیط فرهنگی، صنعت و تجربه کارمندان.
بحثهایی پیرامون اینکه آیا قدرت دادن به کارمندان یک اصل مدیریتی «غربی» است یا خیر وجود دارد؛ ممکن است فردی این مساله را در فرهنگهای «شرقی» مانند چین معنا نکند. ما اثرات رهبری سازمانی توانمندکننده بر عملکرد وظایف کارمند را در فرهنگهای غربی و شرقی بررسی کردیم. در کمال شگفتی، دریافتیم که رهبران سازمانی که توسط کارمندان در شرکتهای واقع در فرهنگهای شرقی (مانند چین) به عنوان افرادی توانمندکننده شناخته شده بودند، نسبت به رهبران سازمانی در فرهنگهای غربی (مانند ایالاتمتحده آمریکا) اثر بزرگتری بر عملکرد روزانه دارند.
به عبارت دیگر، رفتارهای رهبری سازمانی توانمندکننده و قدرتدهنده (به عنوان مثال، واگذاری اختیار و ارائه مسوولیت اضافی) منجر به عملکرد بهتر شغلی در فعالیت روزانه کارمندان در فرهنگهای شرقی در مقایسه با فرهنگهای غربی شده است. این نتیجه ممکن است با این حقیقت توضیح داده شود که در جوامع شرقی مانند چین، هند و جمهوری کره، از افرادی که در قدرتمندترین جایگاهها هستند، انتظار میرود تا به افراد در جایگاههای پایینتر کمک و از آنها حمایت کنند و از زیردستان نیز انتظار میرود تا وفادار باشند و از رهبر سازمانی خود اطاعت کنند. این هنجار اجتماعی باید پذیرش توانمندسازی رهبری سازمان را بین کارمندان افزایش دهد و حتی اثرات آن را تقویت کند.
اما در جوامع غربی، مانند ایالاتمتحده، انگلستان و آلمان، ممکن است کارمندان استقلال بیشتری را از سوی رهبر سازمانی خود ترجیح داده و انتظار داشته باشند. در این زمینه، مراقبت و نگرانی گسترده که توسط رهبر سازمانی توانمندساز نشان داده شده، میتواند به عنوان یک تعدی یا حتی تلاشی برای کنترل غیرر
مزایای توانمندسازی کارکنان
برخی مزایای توانمندسازی کارکنان به این شرح هستند:
۱. افزایش بازدهی و کاهش هزینهها
یکبار متخصص بنیادی آموزشی گفت که وقتی پای افزایش بازدهی و کاهش هزینهها بهمیان میآید، کارکنان معمولا ایدههای فوقالعادهای دارند، اما شرکتها باید بدانند که چگونه به دنبال آن ایدهها بروند و درعینحال به کارمندانشان هم توجه کنند. این امر اغلب کارمندی را میطلبد که از قلمروی خود خارج شود و مزایای وجود کارکنان توانمند را نشان دهد. کارمندانی که نسبت به اطلاعات خود مطمئن هستند و آن را ارزشمند میدانند، گوش میکنند، برای آن اقدام میکنند و بهاحتمال زیاد ایدههایشان را بهاشتراک میگذارند. این فرایند هم کارفرما و هم کارمند را بهرهمند میکند.
۲. برخورداری از خدمات بهتر
متخصص وبلاگنویس دیگری، یکبار عنوان کرد که کارکنان توانمند آنهایی هستند که میتوانند خدمات استثنائی ارائه کنند. او در این حوزه دارای تجربه هم هست و فکر میکند که کارکنان توانمند، قدرتِ گرفتن چنین تصمیماتی را بدون کمکگرفتن از مافوق دارند. آنها این حق را دارند که اصلا کار دیگری بکنند؛ قوانین را دور بزنند و بهترین کار از نظر خودشان را برای مشتریان انجام دهند. شرکتهایی که به کارکنانشان آزادیِ گرفتن چنان تصمیماتی را میدهند، در آیندهی نزدیک به کسبوکارهای موفقتری تبدیل خواهند شد.
۳. استقبال از تغییرات
کارکنان توانمند همیشه قادر به تغییر و بهچالشکشیدنِ شرایط موجودی هستند که برای شرکتهایی که بهسرعت در حال تغییرند و سکانشان در دست محیط و فناوری است، واقعا مهم محسوب میشوند. شرکتها و کارمندانی که نسبت به زیرسؤالبردنِ شرایط فعلی خود حس راحتی ندارند، بهاحتمال زیاد راکد خواهند ماند، چراکه سایر شرکتها بهسرعت از کنارشان عبور خواهند کرد. با ایجاد محیطی که کارمندان احساس کنند بهراحتی میتوانند در آن سؤال کنند، پیشنهاد بدهند و ایدههای جدید را بهچالش بکشند، میتوان از چنان مشکلی اجتناب و به کارفرما و کارمندان کمک کرد.
۴. بهبود کیفیت کار
وقتی کارمندانِ خود را توانمند میکنید، باعث میشوید آنها احساس کنند که در این سازمان حضور یافتهاند و به رشد آن کمک میکنند. در ضمن میخواهند بدانند در چه مسیری کمک میکنند و اینکه آیا موفقیتِ سازمان شان درحال رشد هست یا نه. بهاینترتیب انعطافپذیری و آزادی عمل برای کمک به ایجاد تغییر محیط کاری به این کارمندان داده میشود. آنها احساس توانمندی میکنند و کار بسیار باکیفیتی ارائه میدهند. علاوهبراین، کارمندان در کارشان اختیار عمل را هم در دست میگیرند و مسئول انجام کاری خوب و مناسب هم میشوند. در نتیجه، این سازمان با ارائهی خدمات و محصولاتی با کیفیت بالا، خودش هم از مزایای داشتن چنان کارمندانی بهرهمند میشود.
۵. همکاری
وقتی کارمندان بهعنوان اجزای مهمی در سازمان مورد توجه قرار میگیرند و توانمند میشوند، اعتماد به نفس زیاد و تواناییهایی بهدست میآورند که به نوبهی خود سازمان را تحتتأثیر قرار میدهند. وقتی پای تغییر یا ارائهی ایدههای جدید بهمیان میآید، بسیار راحتتر با این قضایا کنار میآیند و رفتار صادقانه و شفافی خواهند داشت. رفتار آنها کار گروهی را هم تقویت میکند. همچنین در حمایت از اهداف گستردهتر شرکت حضور مؤثرتری خواهند داشت. همکاری به سازمان این اجازه را میدهد تا خیلی بیشتر از آنچه افراد بهتنهایی قادر به دستیابیاند، موفق شوند.
۶. تقویت ارتباطات
وقتی تغییرات مهمی در سازمان بهوجود میآیند، هیچ کارمندی دوست ندارد، آخرین نفری باشد که خبرها را میشنود. مدیران برای مقابله با آن چنین حسی، باید به ویژگیهای مدیریتی خود توجه کنند، در برقراری ارتباط با کارمندان بهتر عمل کنند و وقتی پای محیط کار و محولنمودنِ وظایف بهمیان میآید، کارمندان خود را مطلع نگه دارند. مدیریت باید حس کنترل بهتری بر تصمیمات استراتژیک و مالی به کارمندان بدهد. وقتی این فرهنگ در سازمانی ریشه بدواند، کارمندان راحتتر عمل میکنند، ایدههایشان را با مدیریت درمیان میگذارند و موجب بهبود اخلاق محیط کار میشوند. در مقابل، کارمندان هم باید نسبت به هرگونه بازخوردی از سوی مدیرانشان پذیرا باشند.
۷. کاهش تغییر و تبدیل نیروی کار
در طول سالها مشخص شده که آدمها بهخاطر مدیران، شرکتها را ترک میکنند، نه بهخاطر خود آن شرکت. دلیلی که پشت این قضیه است، مدیرانی هستند که روی فرایند و نتایجش