سیاست ها خارجی و رسانه های گروهی
تحولات بنيادين در عرصه فن آوريهاي اطلاعاتي و ارتباطاتي،شكل گيري جامعه اطلاعاتي، و پيدايش فضاهاي مجازي و ظهور ابزارهاي نوين اطلاع رساني باعث شده است كه رسانههاي جمعي بتوانند به عنوان بازيگر غيردولتي، در كنار حكومتها نقش بسزايي در زمينههاي ارتباطي،اطلاع رساني ، تبادل افكار، تصاوير و اطلاعات، هنجارسازي، تبليغات، بسترسازي، آموزشدهي، هدايت الگوهايرفتاري و جهتدهي به افكار عمومي داخلي و بينالمللي ايفاء كنند و از اين رهگذر بر سياست خارجي كشورها تأثيرگذارند.بر اين اساس برخلافگذشته كه برتري نظامي، قدرت جهاني يك كشور را تعيين ميكرد، امروزه توانايي يك كشور در استفاده از رسانههااست كه تصوير برتر بينالمللي را شكل ميدهد.بنابراين موفقيت يك كشور در سياست خارجي،به توانايي آن در ايجاد و حفظ يك تصوير مطلوب بينالمللي در جامعه جهاني بستگي دارد.
ديپلماسي عمومي و رسانه(public diplomacy):
فناوريهاي نوين ارتباطي و اطلاعاتي و ورود بازيگران غيردولتي به عرصه ديپلماسي باعث شده است تا شيوة تازهاي از ديپلماسي به نام ديپلماسي عمومي ايجاد شود كه افكار عمومي، با كمك فناوري نوين ارتباطي رشد يابد. در اين وضعيت مرزهاي ملي ديگر مانعي براي ارسالپيامهاي بينالمللي به حساب نميآيند و لذا بازار آژانسهاي تبليغاتي و اطلاعاتي رونق يافته و علم ارتباطات وكارشناسان ارتباطي مورد توجه دولت مردان و كارگزاران سياست خارجي كشورها قرار گرفته اند.انقلاب اطلاعاتو جهاني شدن عرصة ارتباطات، ديپلماسي رسانهها را اصليترين جزء مكمل سياست خارجي نموده است.در عصر جهاني شدن، كشورهايي كه دارايفناوريهاي ارتباطي جديد و برتر باشند و بر جريانهاي جهاني اطلاعات كنترل داشته و همچنين از رسانه جهان گسترنيرومندي برخوردار باشند، ميتوانند تصوير برتر بينالمللي خود را القاء كنند.بر اين اساس قدرت يك كشور آن چيزي نيست كه در انبارهاي نظامي يا تسليحاتي دارد بلكه قدرت يك كشور آن تصور و برداشتي است كه در اذهان ديگران (دشمنان)است.به بيان ديگر در عصر حاكميت رسانه ها قدرت صرفا وجه مادي ندارد بلكه وجه غير مادي آن مهمتر از ساير ابعاد ان مي باشد.ان چه كه وجه غير مادي قدرت را اصالت مي دهد قدرت رسانه اي يك كشور مي باشد.
كاركرد و نقش رسانه ها در عرصه سياست خارجي:
پاتريك هافرنان(Patrick Heffernan)از محققان عرصه رسانه در كتاب خود به نام«رسانه هاي جمعي و سياست خارجي آمريكا»پنج نقش اصلي را براي رسانه ها در شكل دهي سياست خارجي بيان مي كند.
1-به عنوان يك منبع اطلاعاتي سريع و مفيد براي تصميمات سياسي .
2-به عنوان يك برجسته كننده بر اولويتهاي هر كشور و ملل ديگر تاثير مي گذارد.
3-به عنوان وكيل و نماينده ديپلماتها عمل مي كند.
4-به عنوان نظام نمادي و نشانه گذار ديپلماتيك با تاثيرگذاري سياسي عمل مي كنند.
5-به عنوان ابزار تروريستها و سازمانهاي غير دولتي عمل مي كنند.
رسانه هاي بين المللي و افكار عمومي:
رسانههاي بينالمللي ابتدا از طريق تأثير بر افكار عمومي و سپس از طريق فرآيند تصميمگيری در سياست خارجيتأثير ميگذارند. به طور كلي تأثير رسانههاي بينالمللي بر افكار عمومي را ميتوان به دو دسته تقسيم كرد:
1-تأثيري كه بر افكار رهبران سياسي دارند و در واقع افكار تصميمگيرندگان را در عرصههاي مختلف سياسی و اقتصادیهدايت ميكنند.
نقش رسانه ها ی خارجی در پوشش اخبار
نظام بین المللی امروز به خصوص در عصر جهانی شدن، عرصه جنگ بین رسانه ها است. رسانه ها بر اساس رویکرد بی طرفی برای رساندن واقعیات به مردم جهان کارکردی دوسویه دارند. اما عملا رسانه های امروزی در خدمت نظام سلطه هستند. رسانه ها در حوزه های مختلف، کارکردی متفاوت دارند. با استفاده از رسانه ها می توان در جامعه انگیزه و حرکت ایجاد کرد و یا فرهنگ عمومی را پایه ریزی و گسترش داد و همینطور افکار عمومی را در رابطه با موضوع خاصی تبیین نمود.
نقش رسانه های خارجی در توجیه اقدامات اسرائیل
اسرائیل از بدو تاسیس بر دو محور نظامی گری و رسانه یی استوار شده است. اسرائیل حتی از توانمندی رسانه ایی برای غلو درحوزه نظامی هم استفاده کرده است. راهبرد اسرائیل در حوزه نظامی همواره شامل کشاندن جبهه در سرزمین دیگران بوده است. یورش به کشورهای عربی - تهدید سایر ملت ها و اجرای سیاست اشغالگری در زمره کارکردهای این رژیم در شش دهه گذشته بوده است.
جنگ غزه و پوشش رسانه های خارجی
طی بیست و دو روزی که جنگ با شدت تمام در غزه جریان داشت و مردم بیدفاع آن از زمین هوا و دریا آماج بمبها و گلوله های دشمن صهیونیستی بودند و در مقابل مبارزان مقاومت فلسطین با تاکتیکهای ویژه خود در جبهه زمینی و نیز با پرتاب موشک به سرزمینهای اشغالی به مقابله ای جانانه با اشغالگران همت گماشتند.
نقش رسانه های حامی مقاومت فلسطین و مظلوم در جنگ غزه
مقاومت اسلامی که از 3 دهه پیش با تأسی از پیام انقلاب اسلامی ایران پا به عرصه حیات گذاشته است با شناخت مناسب از توانمندی دشمن اقدام به مقابله با صهیونیستها در هر دو حوزه نظامی و رسانه ای کرده است. تقویت بنیه دفاعی وکشاندن صحنه نبرد به درون پناهگاه امن رژیم صهیونیستی و بهرهبرداری هوشمندانه از قدرت رسانهای برای تاثیرگذاری بر روی ذهن ساکنان درون سرزمینهای اشغالی و افکار عمومی بینالمللی در این چارچوب قابل بررسی است. به ثمر نشستن اولیه این راهبرد مقاومت اسلامی در دهه پایانی قرن بیستم وتکمیل آن در جنگ 33روزه تابستان سال 2006 بیانگر این واقعیت است.
تقسیم بندی رسانه های خبری و جنگ غزه
برخی شبکه های خبری علیرغم شعار آزادی تبلیغات و گردش آزاد اطلاعات، در بحران های منطقه ای و بین المللی به تمام معنی بر اساس منافع و محورهای امنیت ملی کشور خود عمل می کنند. بدین ترتیب انتظار زیادی نمی توان از این گونه رسانه ها داشت و عملکرد این رسانه ها در جریان جنگ غزه همان طور که انتظار می رفت خنثی، بی اثر و حمایت از جبهه اسرائیل در جنگ غزه بود. شبکه بین المللی متفاوت به طور جدی در حمایت از جنایات صهیونیست ها بر آمدند و چشم بر قتل عام کودکان و زنان غزه بستند. متاسفانه هنوز هم علیرغم اعتراضاتی که در داخل و خارج ازاین شبکه ها (از جمله بی بی سی، سی ان ان و خبرگزاری فرانسه) می شود، همان خط را دنبال کرده و از عملکرد قبلی خود دفاع می کنند.
برخلاف شبکه های بین المللی، شبکه های خبری منطقه ای در کشورهای عربی و مسلمان وجود داشتند تا با وقع بحران هایی در منطقه خاورمیانه نقش تعیین کننده خود را بازی کنند.
رسانه های گروهی و سیاست های توده ای
درآمد
بحث ها و مطالعات مربوط به رسانه های گروهی، همراه با موضوعات عمده تاثیرگذار بر روابط قدرت، ثروت وامپراتوری بر مسائل دیگری همچون گرایش سیاسی آنها، مالکیت و پیوندهای آن با شرکت های بزرگ، روابط آن با دولت ها، بازبودن نسبی وتنوع آن، تبلیغ جنگها و منافع شرکت ها، تمرکز نموده است. نویسندگان مخالف و پشتیبان نقش رسانه های گروهی، علاقه خاصی به مطالعه تاثیرات این رسانه ها در نفوذگذاری بر نوع نگرش، افکار و عملکرد توده ها دارند.
پارادایم های رقیب: محافظه کار، لیبرال و مارکسیستی
درباره نقش، قدرت و رابطه رسانه های گروهی با افکارو کنش مردمی، سه پارادایم عمده وجود دارد: محافظه کار، لیبرال و مارکسیستی.
پارادایم محافظه کار یا پلورالیست که توسط دانشمندان علوم اجتماعی اروپا و ایالات متحده ترویج می شود، برچند صدایی، شبکه های رقیب و تنوع عقاید تاکید دارد. پلورالیست-محافظه کاران، مدعی اند که حتی اگر مالکیت رسانه های جمعی دردست عده ای متمرکز شده و پیام هایشان نیز درحمایت از وضع موجود، جهت گیرانه باشد، بازهم رسانه های گروهی، صرفا منبعی هستند که دیگر منابع مثل تعداد زیاد رای دهندگان کم درآمد با آنها به مقابله بر می خیزند. این نظریه پردازان گرچه دسترسی نابرابر کارگران وسرمایه داران، رژیمهای جنگ طلب و اپوزیسیون ضد جنگ به رسانه های گروهی را قبول دارند، ولی استدلال می کنند که مخالفان نیز جولانگاه، نویسندگان متعدد و مبلغینی دارند: کنترل رسانه های گروهی، "نابرابرولی متفرق
پارادایم لیبرالیستی رسانه های گروهی
پارادایم لیبرال، رسانه های گروهی را به عنوان ابزارسلطه طبقه حاکم در یک دموکراسی لیبرال، توصیف می کند. این رویکرد با آغازیدن از یک گزارش تاریخی درباره تمرکز مالکیت در دستان شمار اندکی از شرکت های همپیوند با تجار و دولت، رسانه های گروهی را به عنوان مولفه اساسی "نظام کنترل" که از طریق نظارت رسانه ها و تلقین عقاید عمومی، حیات طبقه حاکمه و امپراتوری سازی را استمرار می دهند، در نظر می گیرد.
نقد مارکسیستی
رهیافت مارکسیستی به رسانه های گروهی، ضرورتا با نقد دیدگاههای لیبرال و محافظه کار، شروع می شود. رهیافت مارکسیستی دربرابر دیدگاه محافظه کار، خاطر نشان می سازد که قدرت، یک منبع خارجی نیست، بلکه رابطه ای است که در چارچوب آن صاحبان قدرت و ثروت می توانند سرمایه های اقتصادی و سیاسی را انباشت و افزایش دهند. این پیش فرض که هرفرد یا گروهی می تواند نفوذ داشته باشد، این واقعیت را نادیده می گیرد که مالکیت ابزارهای ارتباطاتی به دیگر گروههای اقتصادی قدرتمند، مرتبط است که بر بانک ها، سرمایه گذاری ، وجوه سپرده واین ها هم به نوبه خود، بر رهبران سیاسی واحزاب ناظربر قانونگذاری، انتخاب کاندیداها و برنامه ها و هزینه های دولتی، تاثیرگذارهستند
نگرش مارکسیستی به رسانه های گروهی
رهیافت مارکسیستی باتوجه به درجه ای که طبقات کارگر و متحد وابسته برای دریافت اطلاعات و تعریف منافع سیاسی و عمل اجتماعی اشان به رسانه های گروهی وابسته باشند، قدرت نفوذ رسانه های گروهی بر توده ها را نسبی می داند. مارکسیست ها استدلال می کنند درجاییکه (مثل ایالات متحده) سازمان طبقاتی یا منازعه طبقاتی اندکی وجود داشته باشد، رسانه های گروهی بیشترین نفوذ را اعمال می کنند. درعوض، در جاهایی همانند ونزوئلا یا بولیوی، شیلی در دهه 1970، و آمریکای مرکزی در دهه 1980، که سازمان طبقاتی وجود دارد، رسانه های گروهی، بر افکار عموم مردم تاثیر بسیار کمتری دارند.
منابع
http://news.ac.ir
www.bashgah.net
http://politicalthought.blogfa.com